سفرنامه یک روزه به لوسرن، سوئیس

به گزارش وبلاگ فیروزآباد، لوسرن در فاصله 50 کیلومتری زوریخ واقع شده است و برای رسیدن به آنجا با قطار، مسیری زیبا و دلربا را خواهید دید که رنگ سبز هرگز از جلو چشم تان محو نخواهد شد. سفرنامه یک روزه لوسرن، بازدید از جایی است که مقصد سفر خود سوئیسی ها نیز است.

سفرنامه یک روزه به لوسرن، سوئیس

در سفری که به زوریخ داشتم فرصتی دست داد تا سفری یک روزه به لوسرن (Lucerne) داشته باشم. لوسرن در فاصله 50 کیلومتری از زوریخ واقع شده است و با جمعیت 80 هزار نفری، پرجمعیت ترین شهر مرکز سوئیس است! سفر یک روزه به لوسرن به پیشنهاد دوست سوئیسی ام بود؛ او اینترنتی بلیط قطار زوریخ به لوسرن را گرفت که بین 20 تا 30 یورو بود. اما از دستگاه های مستقر در ایستگاه راه آهن زوریخ نیز می توان به راحتی بلیط قطار لوسرن را خریداری کرد. قطارهای زوریخ به لوسرن تقریبا هر ساعت حرکت دارند.

جهت یک ساعته زوریخ به لوسرن بسیار زیبا و دلربا بود. رنگ سبز هیچ گاه از صفحۀ پنجره قطارمان محو نمی شد. خانه های سفیدرنگ با شیروانی های قهوه ای، دریاچه های کوچک و بزرگ با قایق سواران و شناگرانش و آسمانی که از آن آبی تر نمی توانست باشد، همگی دل انگیز بودند. اما زیبایی جهت به هیچ عنوان در حد و مقدار های خود شهر لوسرن نبود؛ شهری که همان طبیعت سبز زوریخ همراه با رودخانه آرام و آسمان آبی را داشت و معماری چشمگیر قرن چهاردهمی هم به آن اضافه شده بود.

از راه آهن لوسرن که خارج شدیم دروازه ای با مجسمه ای در بالایش وجود داشت. دروازه با مجسمه فسفری رنگ رویش مرا به یاد دروازه برندنبرگ برلین می انداخت. سوار اتوبوس های کنار دروازه شدیم و مستقیما به بنای شیر در حال مرگ (Löwendenkmal) لوسِرن حرکت کردیم.

بنای شیر تندیسی از شیری است که بر سپر شوالیه لم داده است. این تندیس را اوایل قرن نوزدهم بر دل کوه کنده اند تا یادگاری باشد از محافظان سوئیسی که در جریان انقلاب فرانسه کشته شده اند. حوض بزرگی جلوی کوه واقع شده و تندیس شیر با فاصله حدود 5 متر از سطح زمین بر کوه کنده شده است. نام محافظان نیز پایین آن نقش شده اند و متنی به زبان لاتینی هم کنارش نوشته شده است. طول تندیس به 7 الی 8 متر می رسد و صحنه چشمگیری است. این همان تندیسی است که مارک تواین، نویسنده آمریکایی ماجراهای هاکلبری فین و تام سایر، آن را تأثیرگذارترین حکاکی سنگی جهان نامیده است. اینجا بعلاوه جایی است که نیچه از معشوقه اش، لو سالومه، خواستگاری کرد و البته جواب رد شنید.

کنار بنای شیر لوسرن، موزه ای از سنگ های بازمانده از عصر یخبندان بود. با کمترین علاقه به مباحث زمین شناسی، فسیل ها و سنگ های لایه لایه را از جلوی چشم گذراندم و وارد تالاری به نام تالار آینه شدیم.

تالار آینه سالنی بود که شامل تعداد بی شماری آینه های سراسری از زمین تا سقف با عرض 1.5 متر بود که کنار هم با زاویه های مختلف چیده شده بودند. وقتی وارد سالن شدیم تعداد بی شماری از خود را در آینه ها دیدیم و مرحله چالش برانگیزش آن بود که نمی دانستیم راهی که در پیش پای خود می بینیم واقعی است یا انعکاسی است که آینه نشان می دهد. بنابراین با چشمانی باز اما همچون نابینایان دست ها را جلو گرفتیم و راه افتادیم تا راهی پیدا کنیم. تالار جالبی بود؛ حداقل از سنگ های چندین هزارساله عصر یخبندان برایم جالب تر بود. وقتی راهی پیدا می کردم، می بایست برمی گشتم و همراهم را هدایت می کردم و همان راهی را هم که پیدا نموده بودم، گم می کردم! چند ساعتی آنجا بودیم و با بگو و بخند و عکس های یادگاری بالاخره راه خروج را پیدا کردیم.

بیرون از سالن آینه هم آینه های قدی دیگری بود که انسان را در حالت کوتاه، بلند، چاق و لاغر و ... نشان می داد. از کنار آب باریکه ای که از میان سبزه زار گذر می کرد و کلبه چوبی ای که با گل های قرمز تزئین شده بود، گذشتیم و از فضای موزه خارج شدیم. به مجموعه ای که در آن بنای شیر، موزه سنگ، مارپیچ آینه و... قرار داشت به خاطر سنگ های عصر یخبندان، باغ یخبندان (Gletschergarten) می گویند.

لوسرن کاملا توریستی بود و گروه های مختلفی از گردشگران چشم بادامی و اروپایی را در آنجا می دیدم. با فاصله یک چهارراه از بنای شیر، ساختمان پانورامای لوسرن (Bourbaki Panorama) واقع شده است. ساختمان دواری است که خیلی هم بلند نیست، در حدود یک ساختمان سه طبقه و برخلاف انتظارم قرار نبود تا در آنجا تصویر 360 درجه ای از شهر لوسرن را به رخمان بکشند. حکایت چیز دیگری بود.

وارد ساختمان شدیم و از پله هایش بالا رفتیم و در طبقه آخر با صحنه تکان دهنده ای روبرو شدیم. یک نقاشی دور تا دور سالن مدور را پوشانده بود، نقاشی ای با 100 متر طول و 10 متر ارتفاع. جلوتر از آن ماکتی از سربازان و ارابه ها و اسبان و وسایل پخت و پز و ابزارآلات جنگی در مقیاس واقعی را ساخته بودند تا داستان نقاشی را کامل کند. همینطور از بلندگوها به زبان انگلیسی و آلمانی ماجرای تصاویر با گوینده های مختلف و موسیقی و حالت های هیجانی گوینده ها پخش می شد.

آنچه نقاشی ها، ماکت ها و گوینده ها روایت می کردند، توضیح جنگ نیروهای فرانسوی با سربازان پِروسی در سال 1871 بود که در آن سربازان پروسی، فرانسویان را از مرز سوئیس عقب راندند. تلفات و رنج هایی که نیروها کشیده بودند به خوبی نشان داده شده بود و در کل برای کسی که کمی به تاریخ قرون متأخر اروپا آشنا است، بسیار مجذوب کننده خواهد بود.

پیدا کردن رستورانی در لوسرن که وقتی سفارش می دهیم بیشتر خود غذا به چشم مان بیاید تا قیمتش کار دشواری است. پیشنهادم رستورانی در بافت قدیمی شهر (نرسیده به دریاچه در قسمت شرقی رودخانه) است. رستوران مانورا (Manora) در طبقه پنجم ساختمانی به همین نام واقع شده است. رستوران به صورت سلف سرویس است و به ازای هر ظرف باید پول بپردازید. پس اگر در مانورا بودید دست تان نلرزد؛ ظرف را پر کنید و لذتش را ببرید. بسته به کوچکی یا بزرگی ظرف قیمت ها فرق دارد. ظرف سالاد از 5 فرانک آغاز می گردد تا 12 فرانک. ظرف غذا هم دور و بر 15 الی 17 فرانک درمی آید. قسمت مجذوب کننده رستوران پشت بامش است که منظره زیبایی از شهر را برایتان به ارمغان می آورد.

به سمت پل چوبی معروف لوسرن (Kapellbrücke) که بر رودخانه ای بنا شده است، حرکت کردیم. ساختمان های سفید و خاکستری شهر با برجک های نوک تیزشان و کلیساهای با معماری چشم نواز همگی کنار هم نزدیک رودخانه قرار گرفته بودند. در طول رودخانه تماما میز و جایگاه ها و سایه بان های کافه های متعدد فضا را پر نموده بود.

آنچه زیبایی این فضای دل انگیز را کامل می کرد، پلِ مسقف تمام چوبی ای بود که روی رودخانه ساخته شده بود. شیروانی چوبی ای روی سقف پل زده شده بود و تمام دو طرف پل را گل های قرمز و صورتی پوشانده بودند. پل چوبی لوسرن از این لحاظ یکتا است که در قاب های مثلثی داخل شیروانی نقاشی هایی با مضمون تاریخ لوسرن کشیده شده بود. نقاشی ها متعلق به قرن 17 بودند. تا قبل از آتش سوزی سال 1993، 147 نقاشی وجود داشت، اما پس از آن 47 نقاشی باقی ماند که 30تای آن ها ترمیم شده است.

با کمترین سرعتی که در خود می دیدیم، از پل گذر کردیم و برخلاف میل مان به سمت راه آهن لوسرن به راه افتادیم. در جهت برگشت به سمت راه آهن، معماری ساختمان پست لوسرن توجه ام را جلب کرد؛ به راستی معماری هنرمندانه ای بود. ستون هایی با مجسمه های الهه ها که در مقیاس واقعی انسان بر آن ساخته بودند، با ریزه کاری های پنجره ها همگی وسواس شهرداری لوسرن برای زیبایی شهر را نشان می داد که حتی ساختمان پست را هم ساده رها ننموده بود.

منبع: کجارو / کجارو

به "سفرنامه یک روزه به لوسرن، سوئیس" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "سفرنامه یک روزه به لوسرن، سوئیس"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید